تعاریف جدیدتر از سلامت روان بهطور مشخصتر از آغاز قرن ۲۱ به بعد شروع شده و بیشتر بر روی مفاهیم به زیستی تاکید دارد بدین معنی که علاوه براینکه فرد مبتلا به بیماری روانی نباشد و اضطراب نداشته باشد بایستی نکات مثبتی نیز در زندگی باشد از جمله بالا بودن سطح رفاه زندگی، داشتن شادی و نشاط در زندگی، رضایت از زندگی و کنترل بر زندگی که مفاهیم جدیدتری را وارد بحثهای سلامت روان میکند.
در تعریف سازمان جهانی بهداشت فردی از سلامت روان برخوردار است که بتواند از عهده استرسهای معمول زندگی خود برآید و بتواند آن را پشت سر بگذارد و توانایی کارکردهای روانی و اجتماعی مثبت داشته باشد، بدین معنی که بتواند شغلی داشته باشد و ارتباط اجتماعی مناسبی برقرار کند و بهطور کلی فردی باشد که بتواند در حیطههای اجتماعی و شغلی کفایتهای لازم داشته باشد.
از مجموع این موارد میتوان گفت سلامت روانی یک هسته مرکزی و اصلی شخصیت انسان سالم است و عبارت است از اینکه فرد احساس نشاط و شادی و رضایت از زندگی داشته و اضطراب نداشته باشد و بتواند از پس استرسهای زندگی روزمره برآید و به لحاظ مهارتهای زندگی و اجتماعی کفایتها و شایستگیهای لازم را داشته و عملکرد موثر اجتماعی و شغلی نیز داشته باشد.
در سالهای اخیر بحث بر روی خطی یا طیفی بودن سلامت روان است و محققان معتقدند سلامت روان به معنی عدم ابتلا به بیماری روانی نیست و لزوما نداشتن بیماری روانی به معنی داشتن سلامت روانی نیست و بیماری روانی و سلامت روان بر روی دو طیف متفاوت هستند این دو از هم جدا هستند.
این نکته به این معنا است که علاوه بر شاخصهایی که برای سلامت روان بر میشماریم (نداشتن اضطراب، داشتن عزت نفس بالا، داشتن مهارتهای زندگی) بایستی بر روی بحث نشاط و شادی و رضایت از زندگی نیز تاکید کنیم که روی یک طیف قرار نمیگیرند و یک طیف جدیدی میخواهند و این چیزی است که متاسفانه در بحثهای سلامت روان در جامعه ما زیاد مورد توجه قرار نگرفته است و این مورد به دلیل نگاه قدیمی به سلامت روان مورد غفلت قرار گرفته است و شاید لازم باشد به این مباحث در کشور ما توجه بیشتری شود به این معنا که نشاط و رضایت از زندگی به عنوان شاخصهای اصلی سلامت روان هستند.
در نگاه جدید گفته میشود داشتن شادی و نشاط و رضایت از زندگی به مدت ۳۰ روز گذشته یکی از شاخصهای اصلی سلامت روان است همین بحث نکته دیگری را مطرح میکند بدین معنی که امروزه سلامت روان تنها به عنوان یک پدیده روانشناختی در نظر گرفته نمیشود بلکه شاخصهای اجتماعی را نیز برای آن در نظر میگیرند در حقیقت میتوان گفت سلامت روان یک سازه روانشناختی صرف نیست بلکه یک سازه روانی-اجتماعی است بدین معنا که در جوامعی که میزان مشارکت در آن بالاتر باشد و اعتماد مردم به یکدیگر بیشتر بوده و فردگرایی مذموم در آن کمتر باشد و جامعهای که مردم بتوانند به گونهای برنامه ریزی کنند که بتوانند زندگی خود را کنترل کنند و با بروز یک حادثه از پس آن برآیند و جامعهای که مردم قدرت پیش بینی داشته باشند و معنا و هدفی در آن وجود داشته باشد. در صورتی که جامعهای پیش بینی پذیر باشد و قول و قرارهایی که به مردم داده میشود به آنها عمل شود اینجامعه شاخصهای اجتماعی سلامت روان است.
نکتهای که در بحث سلامتِ روان مطرح است استرسهای زندگی است بررسیها نشان میدهد اگر استرسهای اجتماعی و فردی از یک سطحی فراتر رود مردم آن جامعه توانایی برخورد و سازگاری با آن را نداشته و در نتیجه دچار فروپاشی روانشناختی میشوند و حتما دچار مشکلاتِ روانی، روانتنی و یا مشکلات جسمی میشوند.